شخصیت زید بن على
زید فرزند امام سجاد علیه السلام است . او در نیمه دوم قرن اول و نیمه اول قرن دوم مى زیست و بر ضد هشام بن عبدالملک حاکم اموى قیام کرد و سرانجام به شهادت رسید. امامان معصوم علیه السلام و دانشمندان امامیه معمولا زید را به جهت دانش ، تقوا و شجاعت ستوده و قیامش را مورد تاءیید قرار داده اند؛ از نظر آنها زید بن على مدعى امامت نبود و به امامت پدر، برادر و پسر برادرش اعتقاد داشت و با رضایت آنان و با انگیزه انتقام خون امام حسین علیه السلام ، امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امور امت و تشکیل حکومت و واگذارى آن به امامان معصوم علیه السلام قیام کرد. از نظر علمى و اعتقادى ، زید شاگرد پدر و برادرش ، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام بود. با توجه به این مطالب ، زید بن على را مى توان یک شیعه امامى دانست . (121) مؤ لف کتاب کفایة الاثر، خزاز قمى ، پس از نقل گزارشهایى در مورد اعتقاد زید به امامان دوازده گانه امامیه ، مى گوید: قیام زید براى امر به معروف و نهى از منکر بود نه مخالفت با امام صادق علیه السلام ، اما چون آن امام قیام علنى نکرد و زید این کار را انجام داد، گروهى (زیدیه ) گمان کردند میان این دو اختلاف وجود دارد، در نتیجه با این اعتقاد که امام باید قیام کند، زید را امام دانسته ، منکر امامت امام صادق علیه السلام شدند. در حالى که زید خود معتقد به امامت حضرت صادق علیه السلام بود و عدم قیام امام به جهت رعایت نوعى تدبیر و مصلحت بوده است . وى سپس از امام صادق علیه السلام نقل مى کند که اگر زید موفق مى شد، به عهد خود وفا مى کرد (و حکومت را به امام واگذار مى کرد) و انگیزه او از این قیام رضایت آل محمد بود و مقصود او از آل محمد، من بودم .(122)
همان طور که در بررسى عقاید زیدیه خواهیم دید، فرقه هایى از زیدیه گرچه امام على علیه السلام را افضل مردم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله مى دانند اما خلافت ابوبکر و عمر را مشروع تلقى مى کنند. دلیل آنها جواز خلافت مفضول با وجود افضل است . در کتابهاى فرق و مذاهب ، اهل سنت این اعتقاد را به زید نسبت مى دهند و دلیل آنها گزارشى است که در برخى کتابهاى تاریخى ذکر شده است . (123) این گزارش بر طبق نقل ابن اثیر چنین است : پس از خروج زید جماعتى از سران بیعت کنندگان با زید، نظر او را درباره ابوبکر و عمر جویا شدند. زید در پاسخ گفت : خداوند آن دو را رحمت کند، من از اهل بیتم چیزى جز نیکى درباره آنها نشنیدم ، بیشترین چیزى که در اینجا وجود دارد این است که ما نسبت به خلافت از همه مردم سزاوارتر بودیم ولى ما را از آن محروم کردند و این عمل به نظر ما باعث کفر آنها نمى شود و آنها به عدالت و بر طبق کتاب و سنت رفتار کردند. بیعت کنندگان پرسیدند: اگر آن دو ظالم نبودند، اگر آن دو ظالم نبودند، پس اینها (بنى امیه ) نیز ظالم نیستند. زید در پاسخ گفت : اینها مثل آن دو نیستند. اینان به ما و به شما و به خودشان ظلم مى کنند و من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله ، بر پا داشتن سنتها و از میان بردن بدعتها دعوت مى کنم . اگر اجابت کردید، به سعادت مى رسید و الا من وکیل و سرپرست شما نیستم .در این حال گروهى از زید جدا شدند و بیعتش را شکستند.(124)
اگر این گزارش واقعى باشد، مهمترین نکته اى که مى توان از آن استفاده کرد تفاوت میان ابوبکر و عمر با بنى امیه است . در این نقل ، زید خلافت را حق خاندان خود مى داند و محروم کردن امام على علیه السلام از خلافت را باعث کفر نمى داند. اما از اینکه کارى کفرآمیز نیست ، نمى توان نتیجه گرفت که آن کار صحیح است و در نتیجه خلافت مفضول با وجود افضل صحیح و مشروع است . به نظر مى رسد هدف اصلى زید در پاسخش این بود که در بحبوحه جهاد بر ضد بنى امیه مسائل اختلافى دیگر مطرح نشود. او مى خواست تفاوت فاحش بنى امیه را با دو خلیفه اول بیان کرده و از این راه قیام خویش بر ضد بنى امیه را توجیه کند. به هر حال با چنین گزارشهایى نمى توان روایات صحیح و متعددى که زید را از امامیه مى دانند، رد کرد.
مذهب زیدیه...
پس از زید، در بین پیروان او دانشمندانى پدید آمدند که به تنظیم عقاید و احکام زیدیه پرداختند و بدین ترتیب ، مذهب زیدیه پدید آمد. گرچه دانشمندان زیدیه به سیره عملى و نوشته هاى زید توجه داشتند، اما در عقاید از معتزله و در فقه از مکتب ابوحنیفه تاءثیر پذیرفتند.
عقیده زیدیه درباره امامت به این صورت است که آنان تنها به سه امام منصوص معتقدند و از این رو مى توان آنها را شیعه سه امامى دانست . به اعتقاد آنها پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تنها به امامت امام على و امام حسن و امام حسین علیهما السلام تصریح کرده است و پس از این سه بزرگوار، امام کسى است که شرایطى را احراز کند. یکى از این شرایط جهاد علنى و مبارزه مسلحانه با ستمگران است . از همین جاست که زیدیه پس از امام حسین علیه السلام ، به امامت امام سجاد علیه السلام و دیگر امامان امامیه که به جهاد علنى نپرداختند، اعتقاد ندارند. در عوض ، آنان زید بن على ، یحیى بن زید، محمد بن عبدالله (نفس زکیه )، ابراهیم بن عبدالله و شهید فخ و برخى دیگر از فاطمیان را که به جهاد علنى پرداختند، امام مى دانند، از نظر آنان ، شرط دوم امام ، فاطمى بودن است . منظور از فاطمى ، کسى است که از طریق پدر به امام حسن و امام حسین علیهما السلام که فرزندان حضرت فاطمه علیه السلام هستند، برسد، معرفت نسبت به دین و شجاعت نیز از شرایط امام است .
بنابراین ، تفاوت مهم زیدیه و امامیه در مساءله امامت در دو نکته اساسى است . یکى اینکه امامیه به دوازده امام منصوص و تعیین شده از سوى خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله قائل اند، در حالى که زیدیه به سه امام منصوص معتقدند. دیگر اینکه زیدیه شرط امام را مبارزه مسلحانه مى دانند، در صورتى که امامیه به چنین شرطى اعتقاد ندارند. اصولا ویژگى اصلى زیدیه همین مبارزه با شمشیر و جهاد علنى است . (125)
فرقه هاى زیدیه...
مهمترین فرقه هاى زیدیه را معمولا سه فرقه جارودیه ، سلیمانیه و صالحیه دانسته اند که در اینجا به اختصار به شرح آراى آنها خواهیم پرداخت .
1- جارودیه : این گروه پیروان ابو جارود، زیاد بن ابى زیاد (م 150 یا 160 هق ) ملقب به سرحوب هستند که گاهى سر حوبیه نیز نامیده مى شوند. ابوجارود ابتدا از اصحاب امام باقر و امام صادق علیه السلام بود اما بعدها به زید پیوست . به اعتقاد این فرقه ، پیامبر صلى الله علیه و آله ، حضرت على علیه السلام را با نام و نشان به عنوان امام به مردم معرفى نکرده است بلکه پیامبر اوصاف امام بر حق را بیان کرده و این اوصاف تنها بر على علیه السلام منطبق است و مردم به دلیل تعیین دیگران براى خلافت گمراه شدند. این اعتقاد حد وسط میان راءى امامیه درباره نصب على علیه السلام به امامت و راءى اهل سنت در انکار اولویت على علیه السلام براى چنین منصبى مى باشد.
اما درباره امامان بعدى ، برخى از جارودیه معتقدند على علیه السلام بر امامت حسن علیه السلام تصریح کرد و سپس امام حسن علیه السلام بر امامت برادرش حسین علیه السلام تصریح نمود و پس از امام حسین علیه السلام هر یک از فرزندان حسنین علیهماالسلام که قیام کرد و عالم به دین بود امام است . گروهى دیگر بر آن اند که پیامبر بر امامت حسن و حسین علیه السلام پس از امامت على علیه السلام تصریح کرده است .
جارودیه درباره آخرین امام نیز با یکدیگر اختلاف دارند، گروهى معتقدند محمد بن عبدالله بن الحسن امام غایب و آخرین امام است . گرویه دیگر محمد بن قاسم را داراى این مقام مى دانند و گروه سوم یحیى بن عمر را. (126)
2.سلیمانیه : این فرقه پیروان سلیمان بن جریر هستند. سلیمانیه معتقدند امام به وسیله شورا و توسط مردم انتخاب مى شود و ممکن با راءى دو نفر نیز امام انتخاب شود و مردم مى توانند فرد افضل را کنار گذاشته ، فرد مفضول را که از نظر کمالات پایینتر است ، انتخاب کنند. از این رو، خلافت ابوبکر و عمر صحیح است گرچه مردم با انتخاب نکردن حضرت على علیه السلام که افضل بود دچار اشتباه شدند. این اعتقاد، توسط برخى معتزله نیز بیان شده است .
سلیمانیه عثمان را به خاطر کارهایى که کرد قبول ندارند و نیز غایشه ، طلحه و زبیر را به دلیل جنگ با امام على علیه السلام کافر مى دانند.
به طور کلى ، عقاید سلیمانیه به آراى اهل سنت نزدیکتر است تا عقاید شیعه ، زیرا مساءله انتخاب امام و خلیفه توسط شورا یا مردم یکى از ویژگى هاى مکتب اهل سنت است و اعتقاد به انتصاب در مساءله امامت معیار شیعى بودن است با این وصف ، این سؤ ال مطرح مى شود که چرا سلیمانیه را یکى از فرق زیدیه به شمار آورده اند؟ در پاسخ دو دلیل مى توان مطرح کرد: نخست آنکه این فرقه مانند دیگر فرق زیدیه ، تقیه را جایز نمى دانند و قیام و جهاد علنى با ستمگران را واجب مى شمارند. دیگر اینکه چون به زید نسبت داده شده که به امامت مفضول با وجود فرد افضل معتقد بوده است و سلیمانیه نیز چنین اعتقادى دارند، بنابراین آنان را زیدى دانسته اند. البته عدم جواز تقیه به زیدیه اختصاص ندارد و برخى دیگر همچون خوارج نیز منکر تقیه اند. دلیل دوم نیز، چنان که در بحث از شخصیت زید دیدیم ، نادرست است و زید چنین اعتقادى نداشته است . اما به هر حال چون اعتقاد مذکور در کتابهاى ملل و نحل به زید نسبت داده شده است ، به همین دلیل در این کتابها سلیمانیه به عنوان فرقه اى از زیدیه ذکر شده است .
3.صالحیه و بتریه : به پیروان حسن بن صالح بن حى (م 168 هق ) صالحیه مى گویند و پیروان کثیر النوى ملقب به ابتر (م 169هق ) بتریه نامیده مى شوند. این دو تن و پیروانشان مذهب واحدى دارند و از این رو در کتابهاى فرق و مذاهب با یکدیگر ذکر مى شوند.
این گروه نیز امامت مفضول را قبول دارند. درباره خلافت ابوبکر و عمر معتقدند گر چه على علیه السلام چون افضل مردم بود، به خلافت سزاوارتر است اما چون خود با رضایت خلافت را به آن دو تن واگذار کرد لذا خلافت آن دو صحیح است . بنابراین امامت مفضول با رضایت افضل جایز است .
صالحیه و بتریه درباره عثمان و ایمان و کفر او و توقف یم کنند و درباره او حکمى نمى کنند. این دو فرقه ، هر کس از فرزندان و نوادگان امام على علیه السلام را که عالم و زاهد و شجاع شد و به جهاد علنى قیام کند، امام مى دانند.
شهرستانى مى نویسد: زیدیه در زمان ما در اصول دین از معتزله تقلید مى کنند و در اکثر فروع دین از ابو حنیفه ، و تنها رد برخى از فروع از شافعى و شیعه تقلید مى کنند.
بغدادى مى گوید: هر سه فرقه زیدیه مانند خوارج معتقدند که مرتکبین کبیره خالد رد آتش جهنم اند. (127)
زیدیه موفق شدند در مراکش و طبرستان و یمن حکومتهایى تشکیل دهند که دیرپاترین آنها دولت زیدیه در یمن است که در سال 288 هق توسط یحیى از نوادگان امام حسن علیه السلام ، ملقب به الهادى الى الحق ، تاءسیس شد و تا سال 1382 که حکومت جمهورى در یمن برپا شد ادامه داشت . امروزه نیز مهمترین پایگاه زیدیه کشور یمن است . (128)
چکیده...
1.زیدیه فرقه اى هستند که پس امام على علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام به امامت ((زید)) فرزند امام سجاد علیه السلام قائل اند و ائمه بعدى را امام نمى دانند بلکه تنها به عنوان پیشوایان علم و معرفت مى پذیرند.
زید فرزند امام سجاد علیه السلام در نیمه دوم قرن اول و نیمه اول قرن دوم مى زیست و بر ضد هشام بن عبدالملک حاکم اموى قیام کرد و به شهادت رسید. امامان معصوم و دانشمندان امامیه زید را به جهت دانش ، تقوى و شجاعتش مى ستایند و به نظر آنها زید مدعى امامت نبوده است و تنها به قصد امر به معروف و نهى از منکر و اصلاح امور و واگذارى حکومت به ائمه علیه السلام قیام کرده است .با این حساب مى توان خود را زید را شیعه امایم دانست .
3.فرقه هایى از زیدیه خلافت ابوبکر و عمر را مشروع مى دانند و دلیلشان جواز خلافت مفضول با وجود افضل است . امام این اعتقاد را نمى توان به زید نسبت داد و جملاتى هم که از زید در برخى کتب فرق نقل شده ، تنها تفاوت دو خلیفه را با بنى امیه نشان مى دهد و بنابراین نمى توان روایات صحیحى که دال بر امامیه بودن زید است را رد کرد.
4.پس از زید دانشمندانى به تنظیم عقاید و احکام زیدیه پرداختند و مذهب زیدیه پدید آمد.
به عقیده زیدیه تنها سه امام نخست امامیه از جانب پیامبر صلى الله علیه و آله به امامتشان تصریح شده است و پس از امام سوم در میان امامان معصوم کسى که شرط مبارزه با ستمگران را داشته باشد نیست و لذا آنها به امامت امام سجاد علیه السلام و دیگران که به جهاد علنى نپرداختند اعتقاد ندارند در عوض زید و یحیى بن زید و محمد بن عبد الله (نفس زکیه ) و عده اى دیگر را که به جهاد پرداختند امام مى دانند. بنابراین یکى از تفاوتهاى زیدیه با امامیه در این است که زیدیه شرط امام بودن را مبارزه مسلحانه مى دانند.
5.مهمترین فرقه هاى زیدیه ، جارودیه ، سلیمانیه و صالحیه اند. جارودیه پیروان ابى جارود، زیاد بن ابى زیاد ملقب به سرحوب هستند. به اعتقاد این فرقه پیامبر صلى الله علیه و آله شخص امام على علیه السلام را به مردم معرفى نکرده بلکه تنها اوصاف امام بر حق را بیان کرده و این اوصاف تنها بر آن حضرت منطبق است . این اعتقاد حد وسط راءى امامیه و اهل سنت است .
6.فرقه سلیمانیه پیروان سلیمان بن جریر هستند و معتقدند امام به وسیله شورا و توسط مردم انتخاب مى شود و مردم مى توانند فرد افضل را کنار گذاشته و فرد مفضول را انتخاب کنند و لذا خلافت ابوبکر و عمر صحیح است .
عقاید این فرقه به اهل سنت نزدیکتر است تا شیعه ، چون به انتخاب خلیفه معتقدند. امام علت اینکه این فرقه یکى از فرق زیدیه به شمار آمده است این است که اینها مانند آنچه به زید نسبت داده شده قائل به جواز امامت مفضول با وجود افضل بوده اند.
7. فرقه صالحیه پیروان حسن بن صالح بن حى و بتریه پیوان کثیر النوى ملقب به ابترند. آنها امامت مفضول را با رضایت افضل قبول دارند. آنها همه فرزندان امام على علیه السلام را که به جهاد علنى قیام کنند امام مى دانند.
پرسش...
1.ارتباط میان زیده و زیدیه چیست ؟
2.مهمترین تفاوتهاى زیدیه با امامیه در مساءله امامت چیست ؟
3.نظر فرقه هاى زیدیه درباره خلافت ابوبکر و عمر چیست ؟
4.آیا سلیمانیه را باید جزء زیدیه دانست یا اهل سنت ؟ چرا؟
9 - اسماعیلیه
اسماعیلیه فرقه اى هستند که به امامت شش امام اول شیعیان اثنى عشرى معتقدند اما پس از امام صادق علیه السلام بزرگترین فرزند او، اسماعیل یا فرزند اسماعیل ، محمد، را به امامت مى پذیرند. به این ترتیب ، آنان به هفت امام معتقدند و همین مطلب اعتقاد مشترک در میان همه فرقه هاى اسماعیلیه است ، و یکى از ادله نامیده شدن اسماعیلیه به ((سبعه )) همین مطلب است . از دیگر ادله این نامگذارى اختلاف آنها با امامیه در مورد هفتمین امام است . برخى گروههاى اسماعیلیه به امامان هفتگانه دیگرى غیر از هفت امام مذکور قائل اند. عقاید دیگر نیز مانند هفت پیامبر اولوالعزم در میان اسماعیلیان مطرح شده است که مى توانند منشاء این نامگذارى باشد.
از دیگر نامهاى اسماعیلیه ((باطنیه )) است . مهمترین ویژگى این گروه باطنى گرى و تاءویل آیات و احادیث و معارف و احکام اسلامى است . آنان معتقدند که متون دینى و معارف اسلامى داراى ظاهر و باطن است که باطن آن را امام مى داند و فلسفه امامت ، تعلیم باطن دین و بیان معارف باطنى است . اسماعیلیه در جهت تاءویل معارف اسلامى معمولا از آراى فیلسوفان یونان که در آن زمان سخت رواج یافته بود،سود مى جستند. به اعتقاد همه فرق اسلامى ، اسماعیلیان در تاءویل دین افراط کردند، حتى بسیارى از مسلمانها آنان را به عنوان یکى از فرق و مذاهب اسلامى قبول ندارند. (129)
شاید ریشه پیدایش اسماعیلیه در این نکته نهفته باشد که اسماعیل فرزند ارشد امام صادق علیه السلام ، مورد احترام و تکریم امام بود؛ به همین دلیل برخى گمان مى کردند که پس از امام صادق علیه السلام او به امامت خواهد رسید. اما اسماعیل در زمان حیات امام از دنیا رفت و امام ، شیعیانش را بر مرگ پسر شاهد گرفت و جنازه او را در حضور شیعیان و به صورت علنى تشییع و تدفین کرد.
فرقه هاى اسماعیلیه
پس از شهادت امام صادق علیه السلام در سال 148 ه ق ، گروهى مرگ اسماعیل را در زمان امام صادق علیه السلام انکار کردند و او را امام غایب و امام قائم دانستند و مراسم تشییع جنازه اسماعیل از طرف پدر را براى حفظ جان او تفسیر کردند؛ نوبختى این گروه را ((اسماعیلیه خالصه )) مى نامد. (130) این گروه به زودى منقرض شدند.
گروه دوم بر آن شدند که اسماعیل مرده است ، امام چون در زمان حیات پدرش به امامت رسیده بود، پس از فوتش ، امام صادق علیه السلام فرزند اسماعیل یعنى محمد را به امامت نصب کرد. بنابراین پس زا شهادت امام صادق علیه السلام ، محمد به امامت رسید. این گروه به ((مبارکه )) معروف گشتند، زیرا رئیس آنان ((مبارک )) نام داشت . (131)
همین گروه اخیر، پس از مدتى به دو فرقه انشعاب یافتند. برخى از آنان مرگ محمد را پذیرفتند و سلسله امامان را در فرزندان محمد ادامه دادند. و برخى دیگر منکر مرگ محمد بودند و غیبت او را باور داشتند و وى را امام قائم مى پنداشتند. اینان ((قرامطه )) نامیده مى شوند زیرا لقب رئیس آنها ((قرمطویه )) بوده است .(132)
فاطمیان...
فاطمیان از دسته اى از اسماعیلیه هستند که امامت را در فرزندان محمد بن اسماعیل جارى مى دانند. آنان امامان را به دو قسم مستور و ظاهر تقسیم مى کنند. پس از امامان هفتگانه ، یعنى شش امام اول امامیه و محمد بن اسماعیل ، نوبت به امامان مستور مى رسد. این امامان به طور مخفیانه مردم را به آیین اسماعیلى دعوت مى کردند و اطلاعات قابل ملاحظه اى از وضعیت آنها در دست نیست . آخرین امام این دوره عبدالله یا عبیدالله ملقب به المهدى بالله (م 322 ق ) است . او پس از اینکه در سال 286 ق به امامت اسماعیلیان رسید، امامت و دعوت خود را آشکار کرد و بدین ترتیب دوره امامان ظاهر فرا رسید. المهدى حکومت فاطمیان را در سال 297 ق در مغرب تاءسیس کرد. حکومت فاطمى در سال 356 ق با تصرف مصر و شام ، بخش بزرگى از جهان اسلام را به تصرف در آورد و تا سال 567 ق حکومت مقتدرى داشتند.
پس از اینکه هشتمین امام ظاهر، مستنصر بالله ، در سال 487 ق از دنیا رفت ، وزیر مقتدر او افضل به قصد حفظ موقعیت خویش ، نزار فرزند ارشد مستنصر و ولیعهد او را از خلافت محروم کرد و جوان ترین برادر او مستعلى را جایگزین وى ساخت . این کار باعث تفرقه در میان اسماعیلیه و انشعاب آنها به دو گروه نزاریه و مستعلیه شد.
اکثر اسماعیلیه مصر و همه جماعت اسماعیلیه یمن و گجرات و بسیارى از اسماعیلیان شام امامت مستعلى را پذیرفتند، ولى گروه بزرگى از اسماعیلیان شام و تمامى اسماعیلیان عراق و ایران و احتمالا بدخشان و ماوراء النهر نزار را جانشین بر حق پدرش دانستند.
سرگذشت فرقه مستعلیه چنین است که پس از مرگ جانشین مستعلى ، الآمر باحکام الله ، در سال 524 ق ، این فرقه به دو شاخه ((حافظیه )) و ((طیبیه )) انشعاب یافتند.
الآمر چند ماه پیش از مرگش صاحب فرزندى به نام طیب شده بود که تنها پسر او بوده .
اما پس از مرگ الآمر، عموزاده او ملقب به الحافظ لدین الله به قدرت رسید. کسانى که خلافت او را قبول کردند ((حافظیه )) نام گرفتند و گروهى که به امامت طیب باور داشتند، به ((طیبیه )) معروف شدند. گروه اخیر در یمن و سپس هند دعوت خود را آشکار کردند و در هند ((بهره )) نام گرفتند. طیبیه نیز به دو شاخه ((داوودیه )) و ((سلیمانیه )) منشعب شدند. اکثر طیبیه هند، داوودى هستند، در حالى که بیشتر طیبیه یمن ، سلیمانى مى باشند. حافظیه پس از انقراض حکومت فاطمیان توسط صلاح الدین ایوبى در سال 567 ق و مرگ الغاضد لدین الله ، آخرین حاکم فاطمى ، توسط ایوبیان قلع و قمع شدند.
سرگذشت نزاریه با حکومت الموت به رهبرى حسن صباح (م 518 ق ) پیوند خورده است . حسن صباح در زمان خلافت مستنصر از او اجازه گرفت که به ایران رفته و دعوت آنان را آشکار سازد. گفته شده است که او چون از یاران و طرفداران نزار ولیعهد مستنصر بود و وزیر مستنصر درصدد محروم کردن نزار از حکومت بود، حسن را از مصر طرد کرد.
به هر حال حسن صباح در سال 487 ق بر قلعه هاى الموت دست یافت و حکومت اسماعیلیه نزاریه را در ایران مستقر کرد. در این زمان دو حکومت اسماعیلیه وجود داشت ، یکى حکومت مستعلیه در مصر و شمال آفریقا و دیگرى حکومت نزاریه در ایران که هر یک مستقل از دیگرى فعالیت مى کرد. دعوت حکومت جدید اسماعیلى در یران ((دعوت جدید)) و دعوت فاطمیان مصر ((دعوت قدیم )) نامیده مى شد.
جانشینان حسن صباح تا زمان حمله هلاکو به الموت در سال 654 ق به حکومت ادامه دادند. پس از این واقعه نزاریه در مناطق مختلف ایران و افغانستان و هند و پاکستان پراکنده شدند و دوره دیگرى از امامان مستور در این فرقه آغاز شد. پس از مرگ شمس الدین محمد، بیست و هشتمین امام نزارى ، در حدود 710 ق اولین انشعاب در جماعت نزاریه پدید آمد. در این زمان مؤ من شاه و قائم شاه فرزندان شمس الدین بر سر جانشینى پدر اختلاف کردند و هر یک پیروانى از نزاریه به خود جذب کردند و در نتیجه نزاریه به دو شاخه مومنیه و قاسمیه منقسم گردید. چهلمین و آخرین امام نزاریان مومنیه امیر محمد باقر بود که در سال 1210 ق براى آخرین بار با پیروان خود در شام تماس گرفت و دیگر از وى خبرى نشد. هم اکنون نزاریان مومنیه تنها در سوریه یافت مى شوند و به جعفریه شهرت دارند و در انتظار ظهور امام مستور خود از اعقاب امیر محمد باقر هستند و در احکام شرعى پیرو مذهب شافعى اند. اما سلسله امامان قاسمیه به فعالیت مذهبى خود ادامه مى دادند تا اینکه در عهد افشاریه و زندیه وارد فعالیتهاى سیاسى نیز شدند. در عهد قاجار امام حسنعلى شاه از سوى فتحعلى شاه قاجار به لقب ((آقاخان )) ملقب شد. این لقب به شکل موروثى مورد استفاده جانشینان وى نیز قرار گرفت . حسنعلى شاه پس از مدتى با حکومت قاجار درگیر شد اما پس از شکست ، به افغانستان پناهنده شد و بدین ترتیب دوران امامت نزاریه قاسمیه در ایران به پایان رسید.
پس از این ، روابط نزدیکى میان آقاخان اول با دستگاه امپراتورى بریتانیا در هندوستان برقرار شد که به استقرار موقعیت مذهبى آنان در شبه قاره هند انجامید. ظاهرا تنها فرقه اسماعیلى که به استمرار امامت تا زمان حاضر معتقدند و هم اینک نیز داراى امام حاضر به نام کریم شاه حسینى ملقب به آقاجان رابع هستند، همین گروه قاسمیه اند که به ((آقاخانیه )) شهرت دارند. اکنون این فرقه چند میلیونى در مناطق مختلفى از جهان به خصوص در شبه قاره هند حضور دارند. (133)
برگرفته از سایت کانون گفتگوی قرآنی
[ سه شنبه 89/6/2 ] [ 9:24 صبح ] [ علی فغانی ]
|
||
[ طراحی : عشق آباد شهر من ] [ Weblog Themes By : iran skin ] OnlineUser |